گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت دوم

(از سری مقالات تاریخ علم)

گالیله به زودی با رویداد محرک دیگری برای اعلام عقیده خود در مورد نظام کوپرنیک مواجه شد.  یکی از شاگردانش به نام “بندتو کاستلی”  سمت قبلی گالیله یعنی کرسی ریاضی پیزا را به دست آورد. او در نامه‌ای به گالیله نوشت که اخیراً مصاحبه‌ای آزاردهنده با “گرانددوشس پیوس کریستین”  داشته است. کاستلی نوشت:

««  سرکار علیه با استناد به متون مقدس علیه من استدلال کرد.»»

توجه آن زن به ویژه به فرازی از کتاب یوشع بود که در آن خداوند به خورشید فرمان می‌دهد برای جلوگیری از گریختن دشمنان یوشع به درون شب، از حرکت باز ایستد. آیا این سخن بیانگر گردش خورشید به دور زمین و بر خلاف ادعای کوپرنیکی نیست که می‌گفت زمین به دور خورشید ساکن حرکت می‌کند؟

گالیله خطر را احساس کرد. گرانددوشس قدرتمند بود و گالیله می‌ترسید که حمایت‌های خود را از دست بدهد. او برای اولین بار نظام کوپرنیکی خود را به طور گسترده در مواجهه‌ای جدی و گشوده با مسائل الهیاتی دید. او ابتدا نامه‌ای به کاستلی نوشت. در آن نامه اشاره کرد که گاهی اوقات اعتماد به ظاهر و صورت نوشته های انجیل اشتباه است. انجیل را باید به نحوی تعبیر کرد که در تعارض با مشاهدات مستقیم نباشد:

««  وظیفه‌ی مفسران خردمند، فهم معنای درست متون مقدس به گونه‌ای است که در توافق با شواهد فراهم‌آمده از تجربه‌ی حسی باشد.»»

galileo

او استدلال کرد که خداوند می‌توانسته به همان راحتی که یوشع را بر اساس کیهان‌شناسی بطلمیوسی امداد کرد، او را بر اساس کیهان‌شناسی کوپرنیکی یاری دهد.

نامه به کاستلی که دست به دست و سرانجام منتشر شد، تا یک سال پاسخ انتقادآمیزی را در پی نداشت. گالیله در همان ایام، ارزیابی‌های جدی‌تری ارائه داد. او متن نامه را با تأکید بر اولویت مشاهدات به جزمیات، هنگامی که این دو با هم در تعارض‌اند، گسترش داد و آن را مستقیماً برای گرانددوسش کریستین فرستاد. او نوشت:

««  هدف اولیه متون مقدس، دعوت به ستایش و عبادت خداوند و نجات روح انسان‌ها است. اما شخص در بحث از پدیده‌های طبیعی،  نباید از مرجعیت متون مقدس سود جوید بلکه باید آزمایش تجربی و تبیین‌های ضروری آن را به کار گیرد.»»

و او این سخن کاردینال “سزار بارونیوس” را خاطر نشان کرد که :

««  انجیل به ما می‌گوید چگونه به بهشت برویم نه اینکه اجرام سماوی چگونه می‌گردند.»»

اولین حمله‌ از جانب روحانیت، از سوی کشیش دومنیکن جوان به نام “توماسو کاچینی” بود که خطابه‌ای تندی را با محوریت معجزه‌ی یوشع و بیهودگی فهم چنین رویدادهای بزرگی بدون ایمان با باورها و عقاید رسمی دارد. این امر مرحله‌ای بحرانی در زندگی گالیله بود. رستون می‌گوید:

«« یک روحانی متنفذ، مشهورترین دانشمند ایتالیا و استاد گرانددوک توسکانی و دوست صمیمی کاردینال‌های قدرتمند رم را با دست‌آویز عدم اعتقاد، به ارتداد متهم کرد.»»

کاچینی و پدر “نیکولو لورینی”، یک کشیش دومنیکن دیگر، موضوع گالیله را در دادگاه تفتیش عقاید رم با ارائه‌ی نامه‌ی گالیله به کاستلی به عنوان مدرک مطرح کردند.

گالیله نمی‌توانست این وقایع را نادیده بگیرد. او تمایل داشت به رم برود و با تفتیش گران مواجه شود، شاید بتواند حمایت و نفوذ کاردینال بلارمین را جلب کند که چهارسال پیش به نفع مشاهدات نجومی او گزارش داده بود. اما یک بار دیگر بر اثر بیماری به مدت چند ماه توان خود را از دست داد. سرانجام در اواخر سال ۱۶۱۵  به رم رفت.

کمیته‌ای جهت اظهارنظر تفتیش‌گران در واتیکان به بررسی ادعاهای کوپرنیکی پرداخت و نظرات آن را مانند قرار داشتن خورشید در مرکز عالم  «« احمقانه، پوچ و نوعاً ارتدادآمیز»» خواند.

دادگاه تفتیش عقاید در ملاقاتی با پاپ در ۲۵ فوریه ۱۶۱۶ دستورهای مستقیمی گرفت که بر مبنای آن گالیله نباید به تدریس و دفاع از نظام کوپرنیکی بپردازد. هرگونه سرپیچی، حبس را به دنبال خواهد داشت.

صبح روز بعد، بلارمین و یکی از اعضای دادگاه، حکم را به صورت شفاهی به گالیله اعلام داشت. گالیله تصمیم را بدون اعتراض پذیرفت و منتظر ابلاغ فرمان رسمی واتیکان شد.

118518_o

فرمانی که چند هفته بعد رسید، کاملاً با ابلاغ شفاهی بلارمین مغایر بود.

فرمان، اشاره‌ای به گالیله یا مطالب منتشرشده‌اش نداشت. بلکه در عوض محدودیت عمده‌ای را برای نظام کوپرنیکی قائل می‌شد:

««  بر جماعت مقدس کلیسا آشکار شده است که عقاید نادرست فیثاغوری مبنی بر حرکت زمین و سکون خورشید که نیکلاس کوپرنیکوس ارائه داده و همگی در تعارض با متون مقدس‌اند، قبلاً اشاعه یافته و به دست افراد بسیاری رسیده است. بنابراین از آنجا که مبادا هر عقیده‌ای از این نوع تلویحاً به حقایق کاتولیکی آسیب برساند، کلیسا مقرر داشته است که نشر و اشاعه‌ی کارهای نیکلاس کوپرنیکوس متوقف بماند تا زمانی که تصحیح شوند.»»

گالیله که همواره آدمی خوش‌بین بود، از وقوع این رویداد خوشحال شد. او بر خلاف دستورهای اکید بلارمین،  تن به خودسانسوری نداد. موارد تصحیح نظام کوپرنیکی ناچیز بود. گالیله سه ماه در رم ماند و مانند همیشه بی‌پرده و صریح بود. منشی ایالتی توسکانی به او توصیه کرد:

««  بیش از این با سگ خفته سر به سر مذار.»»  و افزود: ««  شایعاتی در گرفته که ما علاقه‌ای به آنها نداریم.»»

ادامه دارد….

منبع: کتاب زندگی و زمانه‌ی فیزیک‌دانان پیشرو، نوشته‌ی ویلیام اچ.کراپر

لینک قسمت اول

لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=2839

(۸ نفر , میانگین : ۴,۷۵ از ۵)
اشتراک گذاری

یک دیدگاه

  1. البته بنظرمن یکی ازضعفهای علم همینه که باوجوداین همه معجزه واقعی ودستاوردهای گوناگون،وباوجوداینکه تنهاراه حقیقی برای دانستن حقایق ودرک ناشناخته هاست ،بازدرمقابل خرافه وجهل ناتوانه ونتونسته خودشوآنچنان که بایدوشایدبشناسونه وبامردم الطاف بگیره.شایدهم کم کاری ازدانشمندان ودست اندرکاران هست ودرصددبرنیامدندتاجوامع راباشناخت علم واعتمادبه آنآشنا کنندتاانسانهابااین نگرش که تنهاروش برای شناختن حقایق وزدودن باورهای خرافی وغیرمنطقی و….روش علمیست.
    بهرحال بایدتلاشهای زیادی دراین زمینه صورت بگیره تاجایی برای جولان شیادان ومبلغان شبه علم وترویج خرافه باقی نماند.چون بیشترین صدمات ناشی ازاینها به جامعه علمی واردمیشود

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.