بیگ بنگ: زمان بر زندگی ما حکم رانی می کند و همه ما آرزو داریم که زمان بیشتری داشتیم. کسب و کارها به واسطه آن پول در می آورند و دانشمندان می توانند آن را با دقت حیرت انگیزی اندازه گیری کنند. اوایل سال 2013 پژوهشگران آمریکایی از یک ساعت اتمی دقیق با اختلافی کمتر از یک ثانیه از زمان بیگ بنگ1در 14 میلیارد سال پیش پرده برداری کردند.

old-time-clock

اما واقعا زمان چیست؟ با وجود آشنا بودنش، غیر قابل توصیف بودنش حتی بزرگ ترین متفکران را هم به مبارزه می طلبد. بیش از 1600 سال پیش، فیلسوف آگوستین2از شهر هیپو3شکست را با کلماتی که هنوز هم به گوش می رسند پذیرفت: «اگر هیچ کس از من نپرسد می دانم آن چیست، اما اگر بخواهم آن را برای کسی که بپرسد توضیح دهم، نمی دانمبه باور فیزیک دان نظری لی اسمولین4، زمان هنوز هم با این معمای کهنه دست به گریبان است، او می گوید: «درک کردن ماهیت زمان، مهم ترین مسئله روبروی دانش است

به عنوان یکی از بنیان گذاران موسسه پریمتر در فیزیک نظری5در شهر انتاریو6ی کانادا که متخصص کار با پرسش های بنیادین فیزیک هستم، پروفسور اسمولین از هر کسی بیشتر زمان صرف اندیشیدن روی پرسش های عمیق کرده است. اما چرا او فکر می کند که ماهیت زمان این قدر مهم است؟ اسمولین می گوید: «زیرا مرکز موفقیت ما در جستجو برای درک هستی استبرای بیشتر مردم شبیه ذره ای که بوسیله باد رانده شده به نظر می آید زیرا هستی در تمام اشکال خود، از بیگ بنگ تا کباب یکشنبه7به زمان وابسته است. آیا بدیهی نیست که ما باید زمان را جدی بگیریم؟ و نباید دانشمندان معماهای آن را قرن ها پیش طبقه بندی می کردند؟

برای یک شوک آماده باشید. دانشمندان به راستی با معنای زمان گلاویز شده و به یک نتیجه مبهوت کننده رسیده اند. آن ها اصرار می کنند که موفق ترین نظریه های فیزیک ثابت می کنند که زمان وجود ندارد. اما حالا اسمولین برای این دانشمندان خبرهایی دارد، او فکر می کند که آن ها به این سوق داده می شوند که هستی زمان را با مخلوطی از باورهای دیرینه و عمیق و ریاضیات مبهم همراه کنند. و در کتاب جدال آمیز تازه اش «تولد دوباره زمان8» خطرات این پافشاری بی خردانه را گوشزد کرده و نوید پذیرفتن اهمیت بنیادی زمان را داد. اگر او درست بگوید، به این معنی است که زمان به جای آنکه بی ربط باشد، برای توضیح اینکه چطور دنیا کار می کند بسیار با اهمیت است و حتی مسئول وجود و هستی ماست. اسمولین در مورد چیزهایی که می گوید دچار توهم نشده است، او می گوید: «اینکه وضعیت علمی زمان یک توهم باشد، ترسناک است. »

او نمی گوید که قوانین نادرست هستند، فقط می گوید که دانشمندان اصول درست خود را نمی – فهمند. او می گوید: «بر طبق دیدگاه استاندارد، هر چیزی که در جهان اتفاق می افتد به وسیله ی قوانین تعیین می شوند. قوانین قطعی هستند، آن ها با زمان تغییر نمی کننداین خاصیت قوانین است که آن ها را در پیش بینی آینده قدرتمند می سازد: موقعیت امروز زمین را در قانون گرانش وارد کنید و به شما محل دقیق موقعیت آن را در میلیون ها سال آینده را می دهد. قوانین هم چنین به نظر می رسد که ماهیت واقعی زمان را معلوم کرده اند. اسمولین می گوید: «آنها پیشنهاد می کنند که گردش زمان فقط یک توهم مناسب است که می تواند با محاسبات جایگزین شود

به عبارت دیگر، زمان تنها یک حقه است که معادلات را به پاسخ های درست می رساند. فیزیک دانان با قدرت نامحدود ظاهری قوانین شان و مفهوم زمان در جستجوی ویژگی های همه چیز از جمله کیهان به طور کامل، با تمام بزرگی بی انتهایش هستند. اما زمان، و دوباره زمانی که آن ها در جستجوی آن هستند به مشکلات کشیده می شوند. بیش از 300 سال پیش، آیزاک نیوتون9کوشش کرد قانون جهانی گرانش خود را در سراسر کیهان به کار برد، تنها برای اینکه فروپاشی آن را زمانی که با مقادیر نامحدود فضا سر و کار دارد ببیند. یک قرن پیش، آلبرت انیشتین10نظریه بسیار قدرتمند تر گرانش خود، نسبیت عام11را برای کیهان به کار برد، اما در مقیاس های بزرگ (اجسام بسیار چگال) زمانی که انفجار بزرگ را تشریح می کرد، در هم شکست.

در نیمه سال 1960، نظریه پرداز آمریکایی جان ویلر12و دستیار او برایس دویت13تصمیم گرفتند که ببینند چه چیزی ممکن است از بکار بستن موفق ترین نظریه علمی – نظریه کوانتوم – در مورد کیهان بیرون آید. نظریه کوانتوم که بیش تر اوقات در دنیای زیر اتمی به کار می رود، حداقل در اصول می تواند روی هر چیزی به کار رود، حتی در مقیاس های بزرگ کیهانی. ویلر و دویت موفق به ارائه مجموعه معادلات ترسناکی شدند که بر طبق نظریه کوانتوم ماهیت واقعی جهان را تسخیر کرده است. اما معادله یک بینش تکان دهنده را تولید می کند. از تمام کمیت هایی که شامل می شود، یکی را که هر کسی انتظار داشت حضور داشته باشد به سادگی صفر شد: t برای زمان. اسمولین می گوید: «بر طبق معادله ویلر – دویت، حالت کوانتومی کیهان ثابت است. جهان کوانتومی جهانی بدون تغییر است

Time

برابر کردن با واقعیت آشکار به سختی می تواند کامل تر باشد. ستاره شناسان اصرار دارند که جهان در بیگ بنگ آغاز شده و هنوز هم در حال انبساط است. ستاره ها دائما در حال تولد و مرگ هستند – همراه با خودمان. واضح است که چیزی اشتباه است. بسیاری از نظریه پردازان در کوشش اند برای یافتن راه هایی برای بیرون کشیدن چیزی از دنیای بی انتهای تشریح شده به وسیله معادله ویلر – دویت که ما آن را به صورت زمان درک کرده ایم. اسمولین می گوید: «من این رویکرد را سنجیده ام و هم چنان معتقدم هیچ کدام کار نمی کنداو معتقد است فقط یک باز بینی بنیادی در مورد زمان می تواند بحران را حل کند. اگر چه، همه این را قبول ندارند. برخی اصرار دارند که معادله ویلر – دویت واقعیت در مورد زمان را آشکار می کند – مهم نیست چقدر ناخوشایند، آن را می یابیم.

پیشرو آن ها فیزیک دان بریتانیایی دکتر جولیان باربور14، استاد پروازی15دانشگاه آکسفورد است. او دهه ها روی کشمکش با مفهوم معادله ویلر – دویت صرف کرده است و برای اثر بزرگش در سال 1999، «پایان زمان16» شناخته شده است. بر عکس اسمولین، باربور اصرار دارد که مفهوم معادله ویلر – دویت برای زمان نمی تواند نادیده گرفته شود. او استدلال می کند که جهان واقعا یک آرایش ایستا و بی کران از «حالا ها» است: مانند فریم های یک حلقه فیلم کیهانی. در هر لحظه معین، یا «حالا»، زمان نیاز ندارد که توضیح دهد جهان چطور کار می کند. احساس گذر زمان از پردازش ذهنی ما از هر کدام از این فریم ها یا آن گونه که باربور آن ها را صدا می کند «کپسول های زمان» می آید، به هر حال خود زمان وجود ندارد.

اسمولین کوشش باربور را بسیار تحسین می کند و می گوید: «این بهترین اندیشه برای نزدیک شدن به فهم نظام کوانتومی استاو حتی برخی از آخرین ایده های باربور را در کار خود وارد کرده است اما باور دارد که آن هم از همان عیب های دیگر نظریه های جهان بی انتها رنج می برد: او پیشنهاد می کند که پیش بینی های قابل آزمایش انجام دهیم و آن در درجه اول نمی تواند توضیح دهد که قوانین بی انتهای فیزیک از کجا آمده اند. اسمولین فکر می کند که می تواند تمام این ها و فراتر را انجام دهد و برای این کار ویژگی های یکی از شگفت انگیزترین اشیای دنیا را نام می برد: سیاه چاله ها. سیاه چاله ها از متلاشی شدن ستاره های غول پیکر تشکیل شده و به دلیل میدان گرانشی قدرتمندشان که حتی نور نمی تواند از آن ها بگریزد بدنام هستند. اینکه دقیقا چه اتفاقی درون آن ها رخ می دهد دقیقا معلوم نیست اما اشاره هایی جزیی از نظریه کوانتوم وجود دارد که مرکز سیاه چاله ها احتمالا مکان تولد دنیاهایی کاملا تازه با قوانین فیزیکی متفاوت است.

اسمولین اشاره کرد که اگر این درست باشد، نوعی کیهانی از انتخاب طبیعی داروینی می تواند اجرا شود، که رایج ترین دنیاها، مناسب ترین آن ها برای تولید سیاه چاله ها هستند، او می گوید: «و این می تواند در دنیای ما مورد آزمایش قرار گیرد. بعد از بی شمار تکامل کیهانی جاودان، دنیای ما از این پس باید با قوانین فیزیکی که برای تولید سیاه چاله ها مناسب هستند اداره شوند. بر طبق صحبت های اسمولین، فیزیک دانان نجومی می توانند بررسی کنند که آیا این واقعا درست است یا نه و نیز بررسی تاریخی که مدارک بر آن اشاره دارند. به هر حال قابل توجه ترین مدرک می تواند وجود ما باشد. سیاه چاله ها از مرگ ستاره های غول آسا در انفجارهای ابرنواختر17ی به وجود می آیند، جالب توجه است که این ها دقیقا همان ستاره هایی هستند که کربن، اکسیژن و دیگر عناصر مورد نیاز زندگی را تولید می کنند. اگر ستاره ی غول پیکری نباشد، هیچ جهانی که سیاه چاله ها را تولید کند نیست و نه هیچ استنتاج قانون فیزیکی و نه ما، هیچ یک.

بنابراین اسمولین اظهار می کند که وجود فعلی ما شاید مدرکی برای تکامل کیهانی باشد و چون تکامل فقط می تواند در طول زمان اتفاق بیافتد، درست است اگر اظهار کنیم که زمان واقعی است. آن یک خط استدلال شگفت آور برای واقعیت زمان است ولی همه را متقاعد نمی کند. پروفسور نظریه پرداز، کلاوس کیفر18از دانشگاه کلن19آلمان می گوید: «بدون اغراق، من این ایده ها را قمار می دانماو حتی در مورد نقطه آغاز استدلال اسمولین برای واقعیت زمان تردید دارد: به هیچ وجه هیچ مدرکی نیست که دنیاهای تازه درون سیاه چاله ها متولد می شوند

به هر حال چیزی که همه آن را قبول دارند این است که زمان واقعی به نظر می رسد و هیچ بحثی روی بی باکی استدلال های اسمولین نیست. اگر حق با او باشد، دنیای ما تنها آخرین دنیا در یک رشته ی بی پایان است. در طول زمان، در سراسر دنیاهای متوالی، قوانین فیزیک باید نقطه ای را که شرایط نه تنها برای تشکیل سیاه چاله ها – محل تولد دنیاهای تازه – بلکه برای کنده ساخت20های حیات هم از جمله ما مناسب باشد را استنتاج کنند. به عبارت دیگر، زمان این اتفاق آشکاری را که دنیای ما ترکیبی از شرایط مناسب است که به ما اجازه وجود می دهد را توضیح می دهد. پس اینکه در مورد همه این ها حق با اسمولین است یا همان طور که بیش تر نظریه پردازان اصرار دارند زمان واقعا یک توهم است، فقط زمان به ما می گوید.

تاریخچه ای کوتاه از تغییر درک ما از زمان

500 سال پیش از میلاد مسیح

اولین فیلسوفان یونانی روی واقعیت گذر زمان بحث می کنند. هراکلیتوس اصرار می کند که بقا یک توهم است و همه چیز پیوسته در حال تغییر است، در مقابل پارمنیدس استدلال می کند که هستی بدون تغییر، زمان را یک توهم می سازد.

1987

آیزاک نیوتون شاهکار علمی خود «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را منتشر می کند که در آن حالت هستی را از «زمان مطلق» ساخت. این جریان ها مستقل از تاثیرات، دقیقا با همان ابعاد در سراسر کیهان هستند.

1905

آلبرت انیشتین نظریه نسبیت خاص خود را منتشر می کند که بر طبق آن زمان نسبی است، نه مطلق. او پیش بینی کرد زمانی که توسط یک ساعت در حال حرکت اندازه گیری می شود، زمانی که با یک ساعت ایستا مقایسه شود به نظر آرام تر حرکت می کند.

1967

نظریه پرداز آمریکایی برایس دویت، از ایده های پیشنهاد شده توسط جان ویلرِ نظریه پرداز، برای ترکیب نظریه کوانتوم با نسبیت در یک معادله استفاده کرد که حالت کل دنیا را توضیح می دهد، این معادله نشان می دهد که زمان یک توهم است.

1999

فیزیک دان و فیلسوف بریتانیایی جولیان باربور «پایان زمان» را منتشر می کند که کوشش می کند شکاف بین واقعیتِ یک دنیای بی انتها (همان طور که به وسیله معادله ویلر دویت پیش بینی شد) و ادراک ما از گذر زمان از گذشته به آینده را به هم وصل کند.

2013

پروفسور لی اسمولین «تولد دوباره زمان» را منتشر می کند که حالت زمان را واقعی می داند، همان طور که گذر زمان از گذشته به آینده اجازه می دهد به قوانین طبیعت تا به شکلی که امروز می بینیم استنتاج شوند.

پی نوشت:

1-Big Bang
2-Augustine
3-Hippo
4-Lee Smoli
5-The Perimeter Institute for Theoretical Physics
6-Ontario
7-Sunday Roast
8-Time Reborn
9-Isaac Newton
10-Albert Einstein
11-General Relativity
12-John Wheeler
13-Bryce Dewitt
14-Julian Barbour
15-Visiting Professor
16-The End of Time
17-Supernova
18-Claus Kiefer
19-University of Cologne
20-Building Block


بازنشر: بیگ بنگ /محسن کرمی – نشریه دانشمند – شماره ۶۰۱ – آبان ۱۳۹۲

منبع: نشریه Focus

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

71 دیدگاه

  1. سلام
    به نظر می رسد، زمان حاصل تغییرانتروپی و مقایسه حرکت است. اگر جهان فاقد حرکت بود مقوله زمان بی معنی و زمانی هم برای مقایسه حرکات کلیه مقوله های گیتی نداشتیم

  2. به نظر من زمان یک موجود کشسانه و سیاه چاله ها هم تحت تاثیر اون بوجود میان
    اگر توضیح بیشتر لازم بود در خدمتتون هستم
    یه مطلب این که زمان نسبت به جرم انحناپذیره

    1. به نظر من زمان یک موجود کشسانه و سیاه چاله ها هم تحت تاثیر اون بوجود میان
      اگر توضیح بیشتر لازم بود در خدمتتون هستم
      یه مطلب این که زمان نسبت به جرم انحناپذیره

  3. سلام
    آیا حرکت یک رخداده؟
    اگه من هیچ ساعتی نداشته باشم چطور می تونم برای خودم یک بازه زمانی درست کنم؟از چه چیز باید استفاده کنم؟
    این سوال های من در ظاهر ساده هستن ولی مفاهیمی عمیقی دارن
    جناب محسن کرمی لطفا به این سوال های من جواب بدید
    با سپاس

  4. سلام.زمان چند بعدی هست .گذر زمان یا حتی خود زمان بدون وجود انجام کار بی معناست برای تجزیه و تحلیل زمان همیشه باید یک کار در حال انجام باشد.پس تعریف زمان را زمانی می توانیم کامل کنیم که ماهیت کاری که در حال انجام هست رو درک کرده باشیم.کار را زمانی می توانیم درک کنیم که ماهیت نیروهای موجود برای انجام کار را درک کنیم.درنتیجه این موضوع به صورت تودرتو رشد کرده و به سمت بی نهایت میل می کند.درنتیجه تا موجودات متفکری وجود داشته باشند این تعریفات قابل تغییر هستند.

  5. .سلام وارزوی موفقیت به همگی شناخت ساده زمان باحرکت جسم زمان تولید وتصور می شود

  6. به نظر من زمان وجود فیزیکی نداره و زمان مثل متر و یا کیلو گرمه یعنی همونطور که متر طول و کیلوگرم جرم رو توصیف می کنه زمان هم تغییرات رو اندازه می گیره والا زمان به هیچ عنوان یک کمیت بنیادی نیست و وجود خارجی نداره فقط یه دیمانسیونه

  7. با سلام
    دوستان گرامی تنها چیزی کە در مورد زمان گفت اثر و رد آن است کە در توالی پدیدە هاست، پدیدەها کە روی می دهند یکی پس از دیگری همە از نظر زمانی قانلدرکند و از نظر مکانی هم مکانند یعنی همگی در همین کائناتی کە وجود دارند و قابل مشاهدە است رخ می دهند و این زمان است کە تغییر را می آفریند نە مکان.

  8. سلام.به نظر من ذهن ما چون مادیه پدیده های غیر مادی مثل زمان رو نمیتونه درک کنه و ماهیتشو اثبات کنه .

  9. دوستان در مورد هیچ چیزی به طور قطعی نمی توان پاسخ داد همه اطلاعات کسب شده در مورد کلیت گیتی فقط ۲ درصد قطعیت داره و بقیه ۹۸٪ توهمات ذهنیه….و هنوز چالش های بزرگی رو برای قطعی شدن اتفاقات پیرامون هستی رقم میزنه….به همین دلیل بحث زمان چالشیه که ما در نهایت از۲٪ اون درک و استنباط داریم و ۹۸٪ توهمات احتمالیست…بنظرم زمان میتونه رابطه مستقیمی با کلیت افرینش داشته باشه به طوری که میتوان اینطور محاسبه کرد که E=M=T ∆ سه. رکن اصلی پیدایش خلقت … ما در توهم زمانی هستیم چون هنوز فیزیک دانان اصلاع کاملی از داده و پردازش افرینش ندارند

  10. دیدگاه شخصی من اینست و علمی بودنش را قضاوت با خوانندگان محترم: زمان یک بعد مستقل در خلقت است و میتواند در شرایط خاص تغییر کند و همینطور برای هر رخداد یا پدیده ای ظرفیت زمانی وجود دارد که تا تکمیل نشدن ان هیچ تحولی رخ نمیدهد و با حذف بعد زمان مرگ جهان فرا میرسد.

  11. به نظرم معادل “استاد پروازی” خوب نیست، شاید استفاده از” استاد مهمان” بهتر باشه.

  12. با عرض سلام وخسته نباشید . با تشکر از شما که اینقدر بی ریا وبدون هیچ چشم داشتی تلاش میکنید واقعا هر وقت میام تو این سایت به وجد میام مرسی به خاطر همه زحمت هایی که میکشید لطفا ایمیل خودتون رو کامل بزارید من چند تا سوال دازم بپرسم ممنون مرسی

  13. سلام من عضو جدید هستم میخوام یه مقاله واسه دانشگاهم بنویسم درمورد زمان میخوام از این ایت وبحثاتون کمک بگیر

  14. زمان فوق العاده پیچیدس من یه مقاله از همین سایت خوندم چند وقت پیش درباره توهم زمان یعنی اصلا به هیچ وجه نمیشه پاسخ صددرصد داد خودم میگفتم زمان توهم بعد یه مدت گذشت دیدم نه اصلا خیلی کلنجار رفتم با خودم
    خیلی پیچیدس
    جناب کرمی ممنون بابت مقاله بسیار خوب امیدوارم بیشتر درباره زمان مطلب بزارید

    1. خواهش می‌کنم عرفان جان, خوشحالم که مقاله رو پسندیدی
      در حد توان چشم

  15. گرانش هم موضوعی ساده است که با الکترومغناطیس ،جاذبه،(و البته دافعه که اطلاعی از اون ندارند) همه یک منبع مشترک دارند .بزودی عمر موتورهای پرسر و صدا و مزخرف جت تمام می شود آن هم در ایران

    1. شما گمون نمی کنم درکی از علم داشته باشید. گمون بسیاری از اظهار نظرات جنابعالی درست مثل اظهار نظر اون آقایی که بدون اطلاع اقتصاد این کشور رو به ورطه نابودی برد.

    2. دوست من این بحث نیز ساده نیست که اگه چنین بود برای مدل سازی گرانش کوانتومی پس از چند دهه کار ریاضیدان‌ها و فیزیکدان‌ها امروز پاسخ اون رو می‌دونستیم. نگره ریسمان و دیگر نگره‌های موجود هنوز در تقابل برای اثبات خود و در رقابتی سنگین برای به دست آوردن معادله نهایی هستن. البته در یک مورد پاسخ مشترکی از فیزیک‌دان‌ها می‌شنویم, اگر در مورد سفر به زمان گذشته بپرسی پاسخ همه «نمی‌دونم» هست!
      گمان نکنم چنین بحثی ساده باشه…

  16. و به راحتی زمان از معادله هاتون حذف می شود فقط مشکل ریاضیات است.

    1. مهدی جان اتفاقا مشکل از ریاضیات نیست و مفاهیم هستند که ما رو دچار مشکل کردن, تا پیش از انیشتین بحث زمان مطلق مطرح بود اما پس از معادلاتی که ارایه داد درواقع مفهوم اندازه‌گیری زمان رو تا حد مشاهده حرکت عقربه‌های ساعت فروکاست, کار انیشتین از دید ریاضیاتی هیچ مشکلی نداره اما چیزی که همه رو سردرگم کرده ماهیت زمان هست.

  17. زمان یکی از ساده ترین بحثها است اگر تونستید که حلش کنید تمام مطالبی را که دیکران و دانشمندان می گویند به راتی می فهمید

    1. بحث زمان اصلا ساده نیست،نباید اینطور برداشت شود چون این بحث در مجامع علمی معمولا کم اهمیت است پس ساده است،اگر قبل از انیشتین کسی می گفت گرانش ساده نیست و به پیچیدگی معادلات نسبیت عام است کسی باور نمی کرد!

    2. دوستان دقت داشته باشید که بحث زمان نه تنها یه بحث ساده نیست که پاسخی هم براش پیدا نشده, اگه به قول دوستمون در مورد نسبیت عام گفتگو کنیم شاید مفاهیم و ریاضیاتی سنگین داشته باشه ولی حداقل می‌دونیم داریم در مورد چی گفتگو می‌کنیم. در مورد زمان حتی فیزیکدانان نیز دچار مشکل بوده و دیدگاه‌های متفاوتی دارن و هنوز به دیدگاهی یکسان نرسیدن

  18. دروود. خیلی چیزها را ذهن خلاق بشر ساخته . زمان هم همین ذهن ساخته بنظر من زمان توهمی بیش نیست

  19. سلام و درود بر نویسنده محترم .با همه اینا ابهامات هنوز فراوانه !خوب به هر شکل اگر بشه به یک سیاه چاله سفر کرد مثل سفر به ایندست ! جاذبه سیاه چاله ای که میلیون ها بار از زمین بیشتره و زمان رو به خودش جذب می کنه ! در کل نظریه انیشتین عقلانی ترین نظریه ی ممکن هست ! در نهایت ایاگذشته واقعا در پسه ماست یا هم عرض با حاله ما؟ زمان از گذشته به آینده در جریانه ؟ و ..ابهامات زیادن در این زمینه

    1. درود بر شما
      درسته مصطفی، بحث زمان خیلی پیچیده‌اس و البته یکی از موضوع‌های مورد علاقه منه
      اینکه میگی نگره انیشتین عقلانی‌ترین نگره‌اس، اگه منظورت اینه که با عقل سلیم سازگاری بیشتری داره باید بگم که در دانش، عقل سلیم جایگاهی نداره و مبنای درستی نیست.

      همین‌گونه که خودت گفتی ابهامات زیاده و هنوز خیلی زوده که بخوایم بگیم کدوم یکی داره درست میگه… شاید هیچ‌کدوم!

    1. سپاسگذارم دوست من

      هر پرسشی داری بگو
      من و دوستان هرکدوم در حد دانش خودمون بهت پاسخ بدیم.

      اگه هم میخوای خصوصی باشه میتونی به جیمیل smart00boy بفرستی
      در هر صورت خوشحال میشم یاری برسونم.

  20. درود بر شما
    خواهش می‌کنم

    دوست من اگه واقعا از این بحث ها لذت می‌بری کتاب جز و کل نوشته ورنر هایزنبرگ احتمالا یکی از بهترین کتاب‌هایی خواهد بود که خوندی!

    خاطرات هایزنبرگ از بحث‌هایی هستش که با دانشمندای دیگه داشته, بسیار آموزنده و لذت بخشه

    با سپاس

  21. بسیار مفید بود متشکرم
    خیلی دوست دارم تو بحث هایی که با دوستاتون دارید شرکت کنم و فقط گوش کنم و لذت ببرم
    چه رویای دست نیافتنی ای

  22. تاکه ما زمان رانشناختیم نمی توانیم بگیم هست نیست وجود فیزیکی واقعی داردیانه به نظر من وجود ندارد

  23. نه مهدی جان, توی پیام قبلیم نوشته بودم که: «ریاضیات به تنهایی مشکلی نیس! مهم نتایج فیزیکی و فلسفی ناشی از اون روابط هستش.»

    توی این مقاله میبینیم که همون زمان هم ریاضیاتی که بتونیم باهاش به انرژی تاریک پی ببریم فراهم بوده ولی درک فلسفی مورد نیاز برای پذیرش همچین ماهیتی وجود نداشته و زمینه های مورد نیاز بعدها ایجاد شدند (و البته آزمایشات اثبات کننده هم تاثیر بسزایی داشتند.)

  24. من منظوم از هم ارزی جرم و انرژی این بود که هر چه نبوغ بیشتر در توضیح یا ایجاد یک پدیده فیزیکی نقش داشته باشد ریاضیات آن پدیده ضعیفتر است پس چون کسی تا بحال نتوانسته
    مسئله زمان را به طوری که دستاوردی جدی داشته باشد حل کند این بوده که نبوغ لازم برای این کار را نداشته است و همیشه هر جهشی که در مورد یک مسئله فیزیکی اتفاق می افتد واقعیت قبلی را نقض نمی کند.انیشتین گفت نزدیک به سرعت نور است که انسان می تواند نسبی بودن زمان را احساس کند پس چون سرعت های ما فاصله زیادی با نور دارد و مغز ما فاصله های کوتاه زمانی را حس نمی کند زمان برای ما مطلق است تمام بحث من اینجاست که اگر پیشرفت چشمگیری در مورد زمان صورت بگیرد الزاما واقعیت های قبلی زمان به غیر از یک چیز جدید تر(که آن چیز مربوط به خود زمان است)را داراست.

    1. گفته هات درسته اما چند نكته رو بهتر ميدونم اضافه كنم:
      ١- اينكه تئوري هاي نوين تكميل كننده ي تئوري هاي پيشين هستن در مواردي درسته كه تئوري پيشين تونسته باشه در آزمايشات بسياري درستي خودش رو نشون داده باشه، پس ميبينيم كه در كمال شگفتي مسئله اي ظاهرا بديهي چون وجود زمان هنوز تاييد تجربي جالب توجهي نداشته! پس نميشه با قطعيت اينو شامل تئوري هاي آينده دونست.

      ٢- اينكه تا كنون پاسخ ماهيت زمان پيدا نشده تنها به دليل نبود نبوغ كافي نيست، بايستي زمينه هاي رياضياتي و فيزيكي اون كشف نيز مهيا شده باشند.

      ٣- نميگم اينكه حتما پاسخ بايستي ساده باشه (مانند هم ارزي جرم و انرژي يا قوانين ديگر فيزيك) نادرسته! ولي پس از آشنايي با انديشه پيچيده نميتونم هم بگم كه حتما درسته!

  25. زمان به هیچ وجه توهم نیست چراکه درک هر واقعیت نیازمند وجود زمان است یعنی جمله” زمان فقط زاییده تصورات موجودات باشعور است”یک تناقض آشکار است چونکه یک موجود باشعور هیچ گاه نمی تواند مهمترین چیزی که باعث درک هر چیزی در تمامی دوران ها شده است را توهم بداند. انیشتین هم از توقف زمان صحبت می کند و توقف زمان به معنای نبود زمان نیست چرا که اگر نباشد دیگر نیازی به توقف ندارد!

    1. مهدي جان زماني كه انيشتين هم ميگفتش كه زمان با افزايش سرعت كندتر ميگذره و نسبي هستش خيلي ها باور نكردن و اينو مضحك ميدونستن كه البته حق هم داشتن! چون با عقل سليم ناسازگار هستش، ولي چاره كار در اينه كه مسئله رو با ديد فيزيكي و از دريچه رياضيات ببينيم.

      1. شما اگه نگاه کنی می بینی که نحوه رسیدن به رابطه هم ارزی جرم و انرژی از منطق خیلی ساده استفاده می کند و هیچ مشکلی در آن وجود ندارد اما نسبیت عام که از ریاضیات خیلی پیشرفته ای استفاده می کند دارای مشکلاتی است مسئله اصلی اینجاست که اگر مسئله زمان ساده باشد همان چیز های که من در بالا گفتم در مورد وجود زمان کافی است.

        1. بحث هم ارزي جرم و انرژي نيس مهدي جان، بحث مطلق و يا نسبي بودن زمان هستش.
          رياضيات به تنهايي مشكلي نيس! مهم نتايج فيزيكي و فلسفي ناشي از اون روابط هستش. (يه مقاله در همين مورد دارم كه با اين حرفت اومد تو ذهنم كه اينجا قرارش بدم)، الان رياضيات كوانتوم رو ببين، چيز چندان نويني نداره … ولي مفاهيمش كاملا انقلابي هستند.

          1. یعنی شما منظورت اینکه ماهیت زمان به انرژی و ماده تاریک ربط داره؟

  26. درسته دوست من، شما اشاره اي به اين موضوع نداشتي ولي (از زبان اسپينوزا) گفتي كه زمان براي جوهر هستي مفهومي نداره و چون از ديد فيزيك، زمان (در صورت وجود) بر تمام فضا-زمان حكم فرماست و تنها حالتي كه بتوان از آن گريخت حضور در خارج از فضا-زمانه من اين رو گفتم.
    اگر هم فرض كنيم كه اصلا زماني وجود نداره (كه نياز به اثبات داره) در اون صورت ديگه فقط محدود به جوهر هستي نيستش و همه موجودات رو شامل ميشه.

    1. بسیار عالی بود. به خصوص اینکه همه چیز نیاز به اثبات دارد . یا باید فیزیک را قبول کرد یا که در توهمات غوطه ور شد.

  27. كاملا درسته، انديشه اسپينوزا كاملا عقلاني و بجاست، كاملا قابل تصور است كه نقطه يا ماده اي آغازي براي دنيا تصور كنيم (عقلاني و نه الزاما درست)، اما در اين حالت نيز كه با خداي شخص واري سروكار نداريم نميشه به راحتي ادعا كرد كه زمن براي اون جوهر هستي مفهومي نداره و اون پرسش هاي پيشين كماكان پابرجا هستن.
    و حتي اگه بتونيم ثابت كنيم كه زمان در مورد جوهر هستي بي كاربرد هستش باز نميشه ادعا كرد كه وجود نداره و فقط زاييده تصورات موجودات باشعور اين دنيا بوده.

    1. بله کاملا مسایل را نظری و عقلانی میتوان عنوان کرد نه واقعا ثابت شده.ضمنا از استنباط جنبابعالی بابت جوهرکه به دور از تفکرات خرافی تشخیص داده شد تشکرو قدردانی مینمایم. با این حال زمان به دور از مکان و نقطه مفهومش را کمرنگ میبیند چرا که زمان همزمان با استارت عالمbig bang اغاز شده و حال اگرعالم را منقبض یعنی درست برعکس همین حالتی که الان دارد فرض کنیم بایستی زمان رفته رفته کوتاهترو در نهایت به نقطه صفر برسد همان نقطه اغازین. چرا که با انبساط جهان زمان عالم نیزبیشتر شده و از مرز 14 میلیارد سال خواهد گذشت . درنتیجه زمان و مکان جدا ناپذیر میباشند . مشخصا استنباطهای ما عقلانی و نظری میباشند نه برهان قاطع . داگما در مباحث علمی منطقی نیست چرا که هنوز راه درازی درپیش است….

      1. خواهش می‌کنم دوست من. ما با اندیشه های برخاسته از خرافات مخالف هستیم اما سخنان اندیشمندان بزرگی چون اسپینوزا بسیار پسندیده و قابل ستایش هستند.
        اینکه زمان همراه با فضا به وجود اومده با توجه به دانش کنونی کاملا درسته ولی نمیشه گفت که حتما جوهر هستی جدای از این فضا-زمان هستش, چون ما هنوز به زمان مهبانگ و فضای خارج از دنیای خودمون هیچ آشنایی نداریم.
        ولی خب سخن اصلی من اینه که اگه به هر حال بپذیریم که زمان برای جوهر هستی مفهومی نداره, الزامی ایجاد نمیشه که موجودیت زمان مورد پرسش واقع بشه و در نتیجه اون رو زاییده تصورات موجودات باشعور بدونیم بلکه تنها نقطه‌ای خارج از بازه ی زمان و مکان پیدا کردیم.

        با سپاس

        1. اگر مطالبی که در بالا ذکر کردم دقت کرده باشید به هیچ وجه نگفتم که جوهر جدا از زمان و یا مکان میباشد بلکه تصریح کرده ام که سراغاز ماده و همه چیز است البته به نقل از اسپینوزا . ضمنا تاکید میکنم که همه این دلایل برهان نیست و ممکن هست که دراینده کاملا متفاوت باشد و هرچه به جلوتر برویم محققان به حقایق بیشتری در مورد زمان و هستی دست خواهند یافت. متشکرم از توجهتان.

  28. معمولا یک اصطلاحی بین فیلسوفان هست که میگن زمان برای جوهر مفهومی ندارد بلکه زمان مورد نظر جهت حالت ها یا همان زیر مجموعه های جوهر که معمولا شامل طبیعت و اشیا و اجرام و کلییه مواد موجود در هستی. قابل ذکر است که بعضی ار عرفا نیز از جمله مولانا زمان را زاییده تصورات موجودات باشعورمیداند و این درحالی است که درنسبیت انشتین هم اشاره به این موضوع هست که در سرعتهای نزدیک به سرعت نور زمان متوقف میشود با این مفهوم اگر فاصله ها را کوتاه و کوتاه تر کنیم زمان مفهوم خود را از دست خواهد داد ولی باز نمیتوان به صورت قطعی حکم داد. خطی را در نظر بگیریم به درازای K که از نقطهA تا نقطهB کشیده شده باشد. اگر این مسیر به طول یک سال نوری فرض شود نور میتواند ان را طی یکسال البته از نظر ناظر M طی کند. ولی برای خود فتون زمان کاملا ایستاده و مفهومش را از دست داده است. ولی اگر برای جرمی که کمی کمتر از سرعت نور در این مسیر فوق حرکت کند زمان برای جرم یاد شده بسیار کم خواهد بود که این مطلب در پاردوکس برادران دوقلوی انشتین قابل توجیه است. خلاصه زمان بسیار مبهم و قول زننده میباشد چرا که گاهی گذرا و گاهی ایستاست. قابل ذکر هست که جوهر و طبیعت جدا ازهم نیستند .

    1. درود بر شما
      راستش نميدونم منظور از جوهر چي هستش كه زمان براش مفهومي نداره، آيا با سرعت نور حركت ميكنه كه زمان براش مفهومي نداره؟ يا شايد هم در ابعاد بالاتر و يا شايد اصلا در خارج از فضا-زمان دنياي ما حضور داره كه تابع قوانين اين دنيا نيست.
      به هرحال منظور هركدام كه باشد نميتوان با قطعيت وجود آن را اثبات كرد و سپس با استناد بر آن زمان را زاييده تصورات موجودات با شعور اين دنيا دانست. در مورد توهمي بودن و يا وجود مفهومي با نام “زمان” هنوز نمي توان به شكل قطعي چيزي گفت، اما مطمئنا انديشه اي كه بتواند اين پرسش را پاسخ دهد بايستي بر پايه رياضيات باشد!
      شايد باري ديگر شاهد رياضيات نويني باشيم كه اين بار نسبيت را كنار زند و در جاهايي كه نسبيت ناكارآمد هست پاسخي مناسب ارائه دهد…

      1. اخرین جز ماده که باعث بوجود امدن همه اجزای ان شده باشد جوهر یا ماده ای که فقط خود خودش را معنی و ایجاد کرده باشد مثلا از مولکول شروع و به طرف کوچکترین یعنی اتم و اجزای ان و الی اخر که هنوز هم علم به دنبال ان هست که اگر به ان برسیم و دیگر نتوانیم ان را به اجزای کوچکتر تقسیم بکنیم و به اصطلاح به نهایت ان برسیم جوهر نام گرفته که بیشتر در فلسفه مطرح شده است و اسپینوزا ان را جوهر نامیده و میگوید که قایم به ذات خودش هست و همه چیز از ان بوجود امده است… به همین خاطر اسپینوزا جوهر را خالق و طبیعت را مخلوق و جالب ترازان جوهر و طبیعت را جدا ازهم نمیداند و اصطلاح طبیعت خلاق را بکار میبرد و به چیزی به عنوان چیزی به عنوان فرا طبیعی وجود خارجی ندارد.

  29. ممکنه رسیدن به این گزاره که “گردش زمان یه توهمه یا جهان کوانتومی جهان بدون تغییره” از این رو باشه که ما تو کسر خیلی خیلی خیلی خیلی کوچیکی از زمان ، در زمان هستیم و اونرو تجربه میکنیم ؟ (مثلا یه چیزی تو این مایه ها که از یه منحنی خیلی بزرگ ما به بخش اونقدر کوچیکی ازش دسترسی داشته باشیم که به نظر ما اون قسمت کوچیک حتی یه خط با شیب ثابت تلقی بشه )

    1. درسته دوست من, ما در بازه‌ی بسیار کوچیکی از زمان داریم زندگی می کنیم. اما دانشمندانی که این سخن رو گفتن با توجه به نتایج معادلات این رو گفتن. در معادلات دیگه بازه ها محدود به ما نیست و زمان رو در مقیاس کلی مورد بررسی قرار میدن.

      1. چه قدر کلی ? آیا تمام معادلات میتونن قبل از خود زمان رو مورد بررسی قرار بدن?

  30. بيگ بنگ جان عالي و بسيار كامل بود

    مسئله اينجاست كه بعد اين همه سال كوچكترين پيشرفتي در جهت فهم ماهيت زمان نشده بلكه تنها واقعيت اينه كه ادراك ما تنها از خصوصياتي از زمان تغيير كرده

    1. سپاس حسین جان.
      این‌گونه هم نیس!
      شما یه نگاهی به انقلاب فکری بعد از نسبیت بندازید که چگونه تمام اندیشه ‌های ما رو نسبت به زمان دگرگون کرد و دیگه زمان برای ما اون چیزی نیست که گذشتگان ما می‌اندیشیدن!

      1. ممنونم محسن جان

        درسته من با گفته هاي شما موافقم و قطعا نميشه اينو ناديده گرفت ولي به نظر من انقلاب فكري نسبيت هم باعث نشد كه سرنخي دست بشر بياد كه بتونه به وسيله اون به سمت درك و روشن كردن ماهيت واقعي زمان رهنمون بشه
        من عاشق نسبيت هستم و واقعا خصوصيت عجيبي از زمان رو برملا كرد كه هيچكس به ذهنش هم خطور نميكرد حتي اگر معادلات فيزيكدان هايي امثال لورنتز و بعدها پوانكاره اين رو نتيجه مي دادند

        من واقعا منتظر اين هستم و اميدوارم تا حداقل اين مساله بزرگ رو يكي حل كنه و واقعيت ماهيت زمان رو روشن كنه
        اميدوارم در عصر ما صورت بپذيره

        1. به نكته ي خوبي اشاره كردي، اتفاقا ديشب در همين مورد با دوستي بحث زيبايي داشتم كه رياضيات و مفهوم رو بايستي جدا از هم بررسي كرد.
          انديشه ايجاد شده در نسبيت بسيار ارزشمند بوده و گام مهمي رو به جلو بود، اما هم راستا با گفته شما بايد اذعان كرد كه هنوز راه بسياري مونده و من هم چون شما اميدوارم 🙂

  31. عالی بود .
    فقط یه چیزی رو بگم این بحث های مبهم و( تو در تو ) باعث گمراهی میشه. فقط یه عامل باعث درک کامل (هر چیزی) در این جهان هست . اونم این ک باید از اون خارج بشی یا از اون فاصله بگیری و از دور بهش نگاه کنی اون وقته ک میتونی حسش کنی، مثل خود زمین ک تا ازش خارج نشدن گرد بودنشو بطور کامل متوجه نشدن . واقعا سخته با این حس پنج گانه حالا شاید بیشتر بخوای زمان رو توصیف کنی ، یا ب وجودیتش پی ببری . زمان مثل حرکته و این عالم هستی هم در حال حرکته .

    1. ممنونم علی جان
      در مورد گنگ بودن حق با توه ولی خب اینکه میگی تنها راه از بیرون دیدنه و نمونه ای که آوردی: شاید اثباتش از اون راه برای عامه مردم مسلم شد ولی در واقع دانشمندان تا پیش از اون هم با این قضیه مشکلی نداشتن. استدلال گالیله نمونه ی خوبیه که میگه اگه کشتی رو زمانی که از دور به سمت ساحل میاد ابتدا از نوک اون ببینیم و به تدریج بقیه بدنه رو ببینیم پس زمین گرده و اگه اول یه نقطه باشه و به تدریج بزرگ تر بشه پس زمین تخته.

  32. سلام عاالی بود مطلبتون واقعا بدردم خورد.حیف ک نتونستم بهتون ستاره بدم وگرنه کارتون پنج ستاره بود مرسی 🙂